نگاهی به تاریخچه ناوهای هواپیمابر پرنده

به گزارش وبلاگ مزدا 93، بریتانیا در زمان جنگ جهانی اول کوشش کرد یک ناو هواپیمابر پرنده برای حمل و نقل راحت تر جنگنده ها بسازد. آن ها دو کشتی هوایی با همین هدف ساختند که هر دو در اقیانوس سقوط کردند.

نگاهی به تاریخچه ناوهای هواپیمابر پرنده

پیروزیتی که آلمانی ها طی جنگ جهانی دوم در استفاده از Zeppelins به دست آورده بودند، انگلیسی ها و آمریکایی ها را متقاعد کرد تا نگاهی دقیق تر به این هیولاهای پرنده بیندازند. اگرچه معلوم شد که این کشتی هوایی به خاطر مانورناپذیری اش اصلا بمب افکن خوبی نیست، اما ناوگان دریایی بریتانیایی ها سعی در کشف قابلیت های دیگر آن داشت.

بریتانیایی ها در صدد برآمده بودند امپراتوری خود را به جهتهای هوایی مختلف متصل نمایند. به همین منظور، دو کشتی هوایی بزرگ با سوخت هلیوم ساختند. یکی از آن ها سفری پیروز به کانادا را پشت سر گذاشت و با سربلندی بازگشت، دیگری در جهت کراچی سقوط کرد و 48 مسافر آن کشته شدند. از پرواز دیگری ممانعت به عمل آمد و بریتانیایی ها علاقه خود را به این گونه پرنده های سخت از دست دادند.

نیروی دریایی ایالات متحده علاقه ای به ترابری مسافران نداشت؛ آن ها فقط می خواستند بدانند آیا کشتی هوایی می تواند جنگنده ها را حمل کند یا خیر. نیروی دریایی می خواست یک ناو هواپیمابر پرنده بسازد، چیزی مانند کشتی های پشتیبان که جت های کوچک جنگنده بتوانند از روی آن به پرواز درآیند، با دشمن درگیر شوند و برای سوخت گیری و غیره دوباره به آن برگردند. این ایده مانند فناوری بیگانگان فضایی به نظر می رسید و در گذشته، امتحان شده بود.

اولین بار انگلیسی ها طی جنگ جهانی اول به این ایده رسیدند. چون کشتی های هوایی اساسا بالن های شناور بسیار بزرگی بودند، نسبت به حملات دشمن به شدت آسیب پذیر بودند. بریتانیایی ها می خواستند با آویزان کردن یک جنگنده ثانویه زیر کشتی هوایی این نقص را جبران نمایند. در صورت لزوم، این جنگنده این قابلیت را داشت که در حال پرواز در موقعیتی بین زمین و هوا از مهار خود جدا گردد و از کشتی هوایی در برابر هواپیماهای دشمن دفاع کند. اگرچه آزمایش های اولیه آن با پیروزیت پشت سر گذاشته شد، اما به این نتیجه رسیدند که این پرنده بسیار بزرگ است و پروژه لغو شد.

آلمانی ها نیز این ایده را امتحان کردند. آن ها هواپیمای جنگنده آلباتروز D.III (جنگنده Albatros D.III) را زیر یک زیپلین (Zeppelin) به صورت معلق نصب کردند و آن را در ارتفاع به پرواز در آوردند. سیستم های اولیه طوری طراحی نشده بودند که هواپیماها پس از پرواز، دوباره بتوانند در آنجا فرود آیند. هواپیماهای جنگنده پس از درگیر شدن با دشمن، باید به پایگاه هوایی بازمی گشتند و کشتی هوایی را تا سرانجام سفر، بدون دفاع رها می کردند.

سال 1929، نیروی دریایی ایالات متحده دست به طراحی سیستمی زد که این قابلیت را داشت که روی یک هواپیمای در حال پرواز، عملیات صعود و فرود را انجام بدهد. در بالاترین قسمت بال ها، یک قلاب نصب شده بود تا خلبان بتواند با استفاده از آن، هواپیما را زیر کشتی هوایی آویزان کند. سیستم طراحی شده اولین بار روی USS Los Angeles مورد آزمایش نهاده شد. پس از رضایت نیروی دریایی از نحوه عملکرد آن، اقدام به ساخت دو فروند کشتی هوایی بزرگ به نام های USS Akron و USS Macon کردند که قرار بود به عنوان ناو هواپیمابر عمل نمایند.

USS Akron در سال 1931 و USS Macon در سال 1933 اقدام به پرواز کردند. هر دو، کشتی هایی غول پیکر بودند: 240 متر درازا و 40 متر قطر بدنه. این کشتی ها با هشت موتور دوازده سیلندر مایباخ (Maybach) حرکت می کردند و 6700 اسب بخار قدرت ترکیبی فراوری می کردند. آن ها می توانستند به حداکثر سرعت 100 کیلومتر در ساعت دست یابند. کشتی های هوایی مجهز به اسلحه های سبک بودند و تنها هشت مسلسل کالیبر 30 در آن ها یافت می شد.

سیستم آشیانه هواپیما و سیستم ذوزنقه (برای نصب جت های جنگنده ) مهم ترین اجزای کشتی های هوایی بودند. هر کدام از آن ها حامل حداکثر پنج فروند جنگنده Curtiss F9C Sparrowhawk، دو فروند هواپیمای دو باله سبک وزن با یک خدمه و مجهز به دو قبضه مسلسل Browning با کالیبر 30 بودند.

سیستم ذوزنقه از یک دریچه به شکل T ساخته شده بود که در قسمت پایین کشتی نصب شده بود و با استفاده از یک قرقره به بیرون راهنمایی می شد. هواپیماها با استفاده از یک قلاب که روی هر دو بال آن نصب شده بود، از این سیستم آویزان می شد. خلبان قلاب را جدا می کرد و هواپیما از کشتی دور می شد. در زمان بازگشت، خلبان خود را زیر ذوزنقه قرار می داد و خود را تا جایی بالا می کشید که بتواند قلاب خود را به درون گیره جا بیندازد. در این مرحله، قفل به طور اتوماتیک بسته می شد. سپس، ذوزنقه و هواپیما، هر دو با هم، به درون آشیانه کشانده می شدند.

سیستم ذوزنقه ای، اشکال بزرگی داشت؛ تنها یک ذوزنقه در آن وجود داشت که باعث ایجاد محدودیت در دفعات صعود و فرود یک هواپیما می شد. علاوه بر آن، اگر این سیستم دچار آسیب می شد، خدمه هواپیما هیچ جایی برای فرود آمدن نداشتند. برای حل این مشکل، یک ذوزنقه ثابت دیگر هم به انتهای کشتی نصب شد.

درروز سوم آوریل 1933، کشتی هوایی USS Akron در حین انجام ماموریت برای استانداردسازی تجهیزات رادیویی خود در سواحل نیوجرسی و زمانی که با جریان های هوایی روبه بالا و روبه پایین بسیار قدرتمندی روبه رو شده بود، خدمه کنترل شرایط را از دست دادند و به داخل اقیانوس سقوط کرد. این حادثه 73 کشته از خود به جای گذاشت و تنها سه نفر جان سالم به در بردند.

روز 12 فوریه، USS Macon بر فراز اقیانوس آرام در حال پرواز بود که طوفانی باعث از کار افتادن لابه فوقانی آن شد. ماکون چند ماه پیش نیز دچار آسیب مشابهی شده بود؛ ولی خدمه پیروز به ترمیم آن نشده بودند. سلول های گازی کشتی دچار آسیب شد و با نشت گاز هلیوم از آن، کشتی به داخل اقیانوس سقوط کرد. سقوط ماکون تا حدی کنترل شده بود و بعلاوه، جلیقه نجات و نیروهای امدادی در آن حاضر بودند. در نتیجه، تعداد تلفات این سانحه تنها به دو کشته محدود شد.

از دست دادن هر دو هواپیما به هر گونه برنامه برای ناو هواپیمابر پرنده سرانجام داد. همراه با ظهور جنگنده های دوربرد مجهز به موشک های هوا به هوا و قابلیت سوخت گیری هوایی، کل مفهوم ناو هواپیمابر پرنده کنار گذاشته شد تا راه حلی ایمن تر جایگزین آن گردد.

منبع: کجارو / amusingplanet.com

به "نگاهی به تاریخچه ناوهای هواپیمابر پرنده" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نگاهی به تاریخچه ناوهای هواپیمابر پرنده"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید