چگونه یک ایرانی بزرگترین ارتش دنیا را شکست داد؟
به گزارش وبلاگ مزدا 93، بدون شک شکست حران سنگین ترین و بزرگترین شکست تاریخ روم بوده است. بسیاری این شکست را بزرگترین پیروزی شرق بر غرب می دانند.
به گزارش وبلاگ مزدا 93 از وبلاگ مزدا 93، در سوم اکتبر سال 56 قبل از میلاد در نشست موسوم به لوکا سه رهبر امپراتوری روم یعنی کراسوس، ژولیوس سزار و پمپی تصمیمی گرفتند که معادلات دنیای را تغییر دهند.
در آن روزگار امپراتوری روم قدرتمندترین امپراتوری دنیا بود و هیچ شکستی نداشت. ثروت سرشار مستعمرات جدید و همچنین نظم و ثبات اقتصادی باعث شده بود که جمهوری روم بیش از هر زمان دیگری ثروتمند شود. در نتیجه سه رهبر رومی تصمیم گرفتند با توسل به این شکوفایی اقتصادی و همچنین اقتدار نظامی دنیا گشایی کنند.
سران دولت روم و مشاوران و ژنرال های آن کشور در نشست لوکا تصمیم گرفتند که مناطق غرب رود فرات در آسیا و اراضی شمال و شمال غرب گٌل (فرانسه امروز) تا نزدیکی برلن و جزایر بریتانیا در اروپا ضمیمه قلمرو روم شود.
با توجه به قیام اسپارتاکوس در سال های 71 و 72 پیش از میلاد، قرار شد پمپی یکی از سه عضو شورای عالی جمهوریت روم در شهر رم باقی بماند تا از قیام احتاقتصادی دیگری که مردم روم و بردگان مستعد آن بودند جلوگیری کند. همچنین قرار شد ژولیوس سزار عضو دیگر شورا برای ادامه فتوحات به فرانسه برود و کراسوس رییس دوره ای شورا که شهرت به آزمندی و جمع مال داشت داوطلب شد که به شرق لشکر بکشد و برای تصرف اراضی غرب فرات با ایران در آویزد.
این لشکرکشی مقدمه جنگ حران را فراهم آورد که اولین شکست جدی تاریخ امپراتوری روم و بزرگترین آن است. کراسوس به همراه بیش از 40 هزار سرباز و چند لژیون خود از آسیای صغیر به سمت عراق که در آن زمان جزء قلمرو امپراتوری اشکانی بود حرکت کرد.
همزمان ارد دوم پادشاه وقت سورنا را که یکی از اشراف جوان و سلحشور ایرانی و از خاندان سورن بود به همراه 10 هزار سرباز به سمت کراسوس فرستاد.
سورنا ابتدا به ارمنستان رفت. در آن زمان ارمنستان بین ایران و روم دست و به دست می شد و از این جهت سورنا رفت تا شاه ارمنستان را مجبور کند به کمک کراسوس نرود.
سورنا سپس پیکی را به سمت کراسوس فرستاد تا او را از جنگ پشیمان کند. کراسوس این سفیر را با بی ادبی رد کرد و گفت که در سلوکیه (پایتخت وقت ایران) پادشاه را می بیند. سفیر هم دست خود را باز کرد و به کراسوس گفت که اگر در کف دستش مو می بیند، سلوکیه را هم می بیند.
سپاه کراسوس و سورنا در منطقه بیابانی حران (در شمال بین النهرین) به یکدیگر رسیدند. کراسوس به شدت مغرور بود. او سرداری فاتح بود که توانسته بود شورش بردگان به رهبری اسپارتاکوس را سرکوب کند. همچنین تعداد سربازان او به مراتب بیشتر از پارت ها بود. او بیش از 40 هزار سواره و پیاده داشت. 1000 سرباز گالیک از ژولیوس سزار گرفته بود و همچنین چند لژیون کمکی از مردم بومی سوریه در دست داشت.
در آن طرف، سورنا دست به یک عمل شجاعانه زد. او اصول جنگ در بیابان را بلد بود. هر 10 هزار سرباز او سواره بودند. سواره نظام او به دو دسته تقسیم می شدند.
9 هزار سرباز او سواره نظام سبک بودند که فقط تیر و کمان و خنجر داشتند و 1000 سرباز هم سواره نظام سنگین بودند که همگی از اشراف بوده و مجهز به نیزه و سپر بودند.
کراسوس قبل از جنگ آرایش لشکر خود را مربعی کرد. سربازان رومی که نظم مثال زدنی داشتند در کنار هم ایستاده و مانند یک مربع در خود جمع شدند. سربازان سورنا در این لحظه رسیدند.
سواره نظام سنگین عقب نشست و سواره نظام سبک مربع رومی را محاصره کرد. 9 هزار سرباز شروع به تیراندازی به سمت لژیون های رومی کردند. رومی ها که به این حیله عادت داشتند، سپر های خود را محکم کرده و با آن ها یک دژ ساختند.
آنها مطمئن بودند تیر های سربازان سورنا از سپرهایشان عبور نمی کند، اما سخت در اشتباه بودند. تیر ها و نوع کمان پارت ها متفاوت بود و چنان قدرتی داشت که به راحتی می توانست یک سرباز رومی را از پای دربیاورد و یا از سپر عبور کند.
کراسوس همچنان امیدوار بود که به زودی تیر های سربازان سورنا تمام شود و پارتیان مجبور شوند عقب نشینی کنند، اما سورنا فکر اینجا را هم کرده بود.
هزاران شتر باری که تخصصشان حمل و نقل وسایل در بیابان است به همراه صد ها هزار تیر در چند صد متری محل نبرد اردو زده بودند. سربازان به سرعت خود را به این شتر ها رسانده و تیر می گرفتند. کراسوس فهمید که اگر کاری نکند به زودی تیر های اشکانیان همه سربازانش را از پای در می آورد.
در این لحظه، پابلیوس (پسر کراسوس) به همراه دو لشکر مامور شد که محاصره را بشکند. او به سمت سواران سنگین اشکانی رفت و به دل سربازان سورنا زد.
سواره نظام اشکانی عقب نشینی کردند و سربازان پابلیوس به دنبال آن ها رفتند. وقتی سربازان رومی به نزدیکی های تپه های اطراف رسیدند، ناگهان هزاران سرباز پارتی از پشت تپه ها بیرون آمده و شروع به تیراندازی کردند. سورنا از قبل این سربازان را در این موقعیت سوق الجیشی قرار داده بود. رومیان از این سربازان پنهان خبر نداشتند و به همین علت غافلگیر شدند.
سواره نظام سنگین اشکانی نیز در این لحظه، با قدرت به سمت لشکر پابلیوس حمله کرد و سپاه رومی را از هم درید. پابلیوس خودکشی کرد و سپاهش منهدم شد.
در این لحظه سواران سنگین اشکانی در حالیکه سر پابلیوس را به نیزه زده بودند به محل اصلی نبرد بازگشتند.
کراسوس با دیدن سر پسرش وحشت زده شد و سپاه آشفته گشت. سورنا تاکتیک جنگی اش را از سر گرفت و مجددا سواره نظام به محاصره مربع رومی پرداخته و با تیراندازی سپاه را دریدند. لژیونر های رومی آشفته شده و سپاه نظم خود را از دست داد.
با فرا رسیدن تاریکی شب، سربازان سورنا عقب نشینی کردند. 20 هزار سرباز رومی کشته شده بودند. کراسوس آشفته و ناراحت به همراه 15 هزار سرباز دیگر خود شبانه عقب نشینی کرد و 4 یا 5 هزار سرباز زخمی نیز به حال خود در بیابان رها شدند.
فرا رسیدن صبح، سربازان سورنا ابتدا لشکر 4 هزار نفری باقی مانده را شکست دادند و سپس به دنبال کراسوس و لشکر 15 هزار نفری اش رفتند. کراسوس به شهر حران وارد شده بود. سورنا با سربازانش به دل شهر زد و کراسوس را شکست داد و سر از بدنش جدا نمود.
سر سردار مغرور رومی به همراه درفش های لژیون به کاخ اُرد فرستاده شدند. مشهور است که ارد سر کراسوس را بلند کرد و در دهانش طلا گذاشت و گفت:با این ها خود را سیر کن.
نتایج وسیع نبرد حران؛ وقتی هیمنه روم شکست
این شکست و به خصوص تصرف پرچم ها برای رومی ها به شدت سنگین بود. بدون شک شکست حران سنگین ترین و بزرگترین شکست تاریخ روم بوده است.
بسکمک این شکست را بزرگترین پیروزی شرق بر غرب می دانند. این شکست به حدی بزرگ بود که برای همیشه دست روم را از قلمرو شرقی کوتاه کرد؛ البته نباید فراموش کرد که همین نبرد باعث شد جنگ های 700 ساله ایران و روم شکل بگیرد.
روم هیچوقت نتوانست شکست حران را جبران کند. ژولیوس سزار قصد داشت با لشکری به سمت ایران رفته و انتقام کراسوس را بگیرد، اما در داخل مجلس سنا به دست سناتور ها کشته شد.
عاقبت در زمان زمامداری اکتاویوس و فرهاد چهارم و در سال 20 قبل از میلاد بین ایران و روم صلح شد. فرهاد چهارم قبول کرد که همه درفش های رومی (وکسیلیوم) را به کشور روم مسترد کند. در عوض اکتاویوس هم کنیزی ایتالیایی به نام تئاموزا را به فرهاد چهارم بخشید که در نتیجه ازدواج با او فرهاد پنجم به دنیا آمد.
بعد از پیروزی پارتی ها بر رومیان، دنیای آن روز به این نتیجه رسید که رعب و هیبت رومی قابل شکست است و رومیان نیز مانند سایر ملل گاهی پیروز و گاهی دچار شکست می شوند. نبرد حران در تخیل نویسندگان، شاعران، تاریخ نگاران و فلاسفه روم، تحول و سبک جدیدی به وجود آورد. این نوشته ها، بیم از پارت شکست ناپذیر را دو چندان می کردند.
واقعه تلخی که بعد از این جنگ برای ایران روی داد، آن بود که سورنا را در جوانی پس از انجام چنان خدمات شایانی کشتند.
مورخان رومی نوشته اند که ارد از روی بدگمانی، ترس و حسد چنین قهرمانی را کشت و ایران را از خدمت چنین سرداری محروم ساخت.
منبع: جام جم آنلاین