آشنایی با آیین های شب یلدا در مازندران
به گزارش وبلاگ مزدا 93، ایسنا/ این خبر به جهت آشنایی با آیین های شب یلدا در مازندران برای شما نگارش شده است.
بیشتر بخوانیدرسم و رسوم جالب شب یلدا | برای یک دقیقه باید سنگ تمام گذاشتشب یلدا یا شب چله یکی از کهن ترین جشن های ایرانی است و مانند عید نوروز و چهارشنبه سوری از تاریخ و پیشینه قدیم ایرانیان به یادگار مانده است. این آیین در نقاط مختلف مازندران با آداب و رسوم خاص خود برگزار و بخش مهمی از خاطرات بومی های منطقه را زنده نگه می دارد.
یلدا واژه ای سریانی به معنای زایش و تولد است. بعضی باستان شناسان تاریخ شب یلدا را هفت هزار ساله می دانند.
یلدا آیینی است در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال که به نام شب چله معروف بوده و براساس اسناد، مربوط به ایزدمهر است، شب زایش و تولد مهر که به یادگار آن این جشن برگزار می گردد. زایش خورشید و آغاز دی را آیین ها و فرهنگ های بسیاری از سرزمین های کهن آغاز سال قرار دادند، به شگون روزی که خورشید از چنگ شب های اهریمنی نجات می یافت و روزی مقدس برای مهر پرستان بود.
در شب یلدا خویشاوندان نزدیک در خانه بزرگ خانواده گرد می آیند. به بیانی دیگر در سرمای آغازین زمستان، دور کرسی نشستن و تا نیمه شب میوه و آجیل و غذا خوردن و به فال حافظ گوش کردن از ویژگی های شب یلدا است. برگزاری مراسم یلدا، اگر بتوان نام جشن بر آن نهاد، آیینی خانوادگی است و گردهمایی ها به خویشاوندان و دوستان نزدیک محدود می گردد. ابوریحان بیرونی از جشن روز اول دی ماه که آن را خرم روز نامند، در دستگاه حکومتی و پادشاهی یاد می نماید و نامی از شب یلدا در میان نیست که میتوان به دلیل خانوادگی و همگانی و غیر رسمی بودن آن دانست.
برگزاری مراسم و آیین شب یلدا از قرنهای متمادی در ایران مرسوم بوده و آیینی چند هزار ساله از فرهنگ ما را تشکیل می دهد. شب یلدا یا به زبان محلی چله شو در زندگی مردم مازندران آیین و رسوم خاصی دارد. در مازندران شب یلدا بسیار با اهمیت و گرامی داشته می گردد.
در این شب بنا به سنت دیرین همه افراد خانواده دور هم جمع می شوند و با خوردن هندوانه، ماست، میوه و آجیل، سرمای فصل زمستان را از خود دور می نمایند. اعتقاد بر این است که با خوردن ماست یا هندوانه در شب یلدا، هرگز در زمستان سردشان نخواهد شد.
آجیل و شب چره که شامل دانه هایی چون گندم و نخود برشته، تخم هندوانه و کدو، بادام، پسته، فندق، کشمش، انجیر و توت خشک است هم فراموش نمی گردد. بعضی از خانواده ها در شب یلدا پس از خوردن شام، برای شب نشینی شب یلدا به خانه خویشاوند بزرگتر می روند. اهالی روستاهای مازندران در این شب طولانی سرد و برفی و در کنار بخاری های هیزمی و کرسی های گرم، بسیاری از قول و قرارهای زندگی در بین اقوام و محلی ها گفتگو می گردد و در این شب بیشتر شب چره ها مثل حلوا، کیک، شیرینی و گندم برشته حاصل سلیقه و هنر زنان و دختران خانه است و بنا به سلیقه زنان خانه شاخه ای از گل یا سبزه در سفره چله شو قرار داده می گردد.
پیران اعتقاد دارند که در این شب زمین نفس می کشد و از این به بعد روزها به میزان یک جو بلند شده و شب ها کوتاه می گردد.
در شهرها و روستاهای استان مازندران دو روز مانده به شب چله، مقدمات برگزاری آن را فراهم می سازند. در غروب شب چله افراد خانواده گرد هم می آیند و دور کرسی می نشینند.
سالخوردگان از خاطرات گذشته خویش می گویند؛ از سرماهای سخت زمستان های گذشته، از یخ بندان ها، از رویدادهایی که روی داده و دیده یا شنیده اند. سپس شام میخورند و چای می نوشند، آنگاه روی کرسی سفره ای می گسترند و میوه و آجیل ویژه شب چله را می چینند که عبارت است از پرتقال، ازگیل، نخود برشته، کشمش، بادام شیرین، نارنگی، سیب، لیمو شیرین، خربزه، نی شکر، و شیرینی ویژه مازندران که به آن پشت زیگ و پیس گندل می گویند.
هندوانه میوه اصلی سفره است که حتما باید باشد. مدتی را به گفت و شنود و شوخی می گذرانند. سپس یک نفر که باسواد است برای حاضران از دیوان حافظ، فال میگیرد. اگر دیوان حافظ نداشتند یا فرد باسوادی نبود، فال گردو می گیرند، به صورت که سینی بزرگی پر از گردو روی کرسی می گذارند، در خاتمه جشن شب چله، هر نفر در حالی که چشم هایش را می بندد، دست دراز نموده پنج یا شش گردو بر می دارد و به خانه اش می رود، نیت می نماید و گردوها را زیر بالش یا تشک خود میگذارد. بامداد که از خواب برخاست گردوها را یکی یکی می شکند، اگر مغز گردوها خوب و سفید بود، فال او خوب است و نیتش برآورده شده است.
در مازندران رسم بر این است که در شب چله، از سوی داماد برای عروس یا نامزد خرجی می فرستند. یعنی همه آنچه را برای شب چله احتیاج دارد. این خرجی پس از غروب آفتاب به خانه عروس فرستاده می گردد. در بعضی روستاهای مازندران رسم بر این است که در شب چله، دارا و نادار، همه باید پلو خورش بخورند.
یکی از نویسندگان و محققان غرب مازندران که تحقیقات زیادی در این زمینه داشته است در خصوص شب یلدا می گوید: شب پیشینش که بلندترین شب سال محسوب می گردد آخرین شبی است که سیه دیو ظلمت و تاریکی حضور مقتدر خود را حفظ نموده است.
از فردا اندک اندک فرشته نور زورش بر تاریکی که مظهر نور سیاه (ابلیس لعین) است به میزان دانۀ جویی در هر روز می چربد.
گفته میشد نور در هر صبح به قدر یک نیم جو و در عصر به میزان یک نیم جوی دیگر افزایش می یابد. هرچند بنا به خصلت زمستان رگ های زمین به هم می آید و به قول معروف زمین بسته می گردد آویزه های یخی خود را تا چله کوچک همچنان در لبه بام ها حلق آویز نموده دره و کوه از برف انباشته می گردد اما روشنایی آهسته و پیوسته کار خود را می نماید.
مومن توپا ابراهیمی با بیان اینکه در مازندران هر ماهی مادرمه ای دارد (مادر مه روز آغاز ماه) و هر مادرمه با آمدن خود جشنی در پی دارد اما شادیانه های چند مادرمه پر رنگ تر از دیگر مادرمه هاست از جمله میتوان از مادرمه اولین روز زمستان یاد کرد که هور روز و جشن زایش خورشید است، می افزاید: چیرگی نور بر ظلمت به ازای هر روز که میگذرد بیشتر شده تا انتهای گته چله کوچکه چله که می رسد زمین دزدانه نفس می کشد.
این نفس دزدانه از آنجا معین می گردد که قندیل های لبه بام ها رها می شوند، زیر برف آب افتاده بهمن ها سرازیر می شوند، چشمه ها از زمین می جوشند، زمین از حالت یخ زدگی مطلق رها می گردد و در انتهای چله کوچک زمین نفس آشکارا می کشد که زمین ها را می گردد برای کشت بهاره آماده کرد.
وی پیرامون آشنایی با آیین های شب یلدا در مازندران ادامه می دهد: یلدا شب، شب قورمه پلا و مرغنه کوکو است، خورشید روز مثل هر مادرمه دیگر مادرمج خود را دارد. روایت از کارهای قهرمانان محلی در گذشته ها به وسیله بزرگان خانه و خواندن اشعاری که در وصف حال آنها سروده شده معمول است. این اشعار گاهی حماسی و گاهی از گونه مراثی است.
داستان پهلون فلامرز، غلام میرشکار، قصه وکال، قصۀ طی العرض شومج، قصه زهره و زرنگار، داستان شاه نظر و قصه کل پکل از جمله این قصه ها هستند.
این محقق و نویسنده مازندرانی پیرامون آشنایی با آیین های شب یلدا در مازندران اظهار می نماید: از خصوصیات گته چله شو در مازندران آن است که همه خانواده را گرد آتش اجاق جمع می نماید، در حالی که خرد و بزرگ بر گرد آتش حلقه زده اند و خشک بار آماده شده از میوه های جنگلی را مزه مزه می نمایند گل می گویند گل می شنوند و شادی و نشاط در خانه ها همگانی می گردد.
وی می افزاید: عروس خانم ها از همسران خود هدیه دریافت می نمایند و ریش سفیدان و گیس سفیدان خانه ارج گذاشته می شوند، بعلاوه بچه ها با شیرینی و آجیل فراهم آمده شادی خود را دوچندان می نمایند.
این کارشناس با بیان اینکه در منطقه ها کوهستانی خوردن ماست و در منطقه ها جلگه ای هندوانه را فراموش نمی نمایند، ادامه می دهد: مردمان مازندران بر این اعتقاد دارند با خوردن این دو ماده غذایی گرمای تابستان آینده را بهتر تحمل خواهند کرد و مزاج سرد ماست و هندوانه در تن و جان آنان چنان رسوب می نماید که چاره از سر گذراندن ملایم گرمای سخت تابستانی خواهند بود.
این محقق و نویسنده مازندرانی پیرامون آشنایی با آیین های شب یلدا در مازندران تصریح می نماید: دمیدن در نی و خواندن آواز امیری از طالب طالبا سلیقه ای است که خانواده ها لذت آن را با فال امیری در این شب از دست نمی دهند، بعلاوه فال حافظ، شاهنامه خوانی، قصه خوانی از امیر ارسلان صاحب قران نامدار، امیر حمزه، ملک بهمن، فلک ناز، حمله حیدری از جمله کارهایی بود که باسوادهای خانواده اگر یکجا جمع میشدند برای همه فامیل انجام می دادند.
توپا ابراهیمی می گوید: با آمدن چله شب اگرچه سختی زمستان در پیش بود اما با افزایش طول روز امید به زندگی بهتر و رسیدن به سال نو که از پی زمستان فراز می آمد بر استقامت و ایستادگی در مسیر مقابله با سختی های زمستان می اضافه کرد.
این محقق و نویسنده غرب مازندران در ادامه تصریح می نماید: در کلارستاق تا عباس آباد و تنکابن و کجور در شبهای چله رسم و رسوم مشترکی وجود داشت. در این شب در روستاها و حتی در شهر بعد از صرف شام، تعدادی از اقوام نزدیک و حتی بچه ها نوه ها و قوم و خویش ها در منزل یک نفر که سمت بزرگتر را داشت جمع می شدند و تا پاسی از شب بیدار می ماندند.
در بیشتر خانه ها کتاب حافظ و شاهنامه وجود داشته و دارد ولی در جاهایی که افراد با سواد کم بودند یک نفر که مشهور به امیری خوان بود فال امیری می گرفت و این شخص که حدود 80 تا 100 رباعی امیری را در خاطر داشت و از حفظ بود برای آل خانه فال می گرفت.
شیوه فال نیز به این گونه بود در این شب هر فردی نشانی را از جمله سنجاق سر و سینه و یا انگشتری خود را درون کوزه ای می انداخت و دختر بچه ها که نماد پاکی و زیبایی بودند دست را درون کوزه می برده و برای امیری خوان نشان را در می آورد. امیری دو بیتی برای صاحب مال دو بیتی یا همان طالبا را و یا همان امیری را میخواند.
توپا ابرهیمی پیرامون آشنایی با آیین های شب یلدا در مازندران میگوید: در بیشتر روستاهای منطقه برای شب یلدا، بانوان و کدبانوها از تابستان تا پاییز آغاز می کردند به خشک کردن میوه ها و تنقلاتی که خود تهیه می کردند.
کدوهای ورق ورق شده و خشک شده یکی از این تنقلات بود که در شب چله در آب گرم خیس داده میشد و بعد تناول میشد که مزه ای ترش و شیرین دارد.
از دیگر تنقلات و میوه های این شب میتوان به گلابی جنگلی یه همان حمرو سیب جنگلی، کنس، سیاه ولیک، الندری و آلوچه های خشک شده، گندم برشته یا همان هشتیکا و بعلاوه گردو نیز اشاره نمود.
قصه گویی یکی دیگر از آیین های شب چله در این منطقه بوده که بسیار متداول بود و در بین خانواده ها از جایگاه ویژه ای برخوردار بود. در این شب شاهنامه خوانی، رستم نامه، امیر حمزه صاحب قران نامدار، ملک بهمن، ملک جمشید و قصه هایی از این دست بنا به سلیقه خواننده و اهل خانه گفته میشد.
مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها نیز قصه های معمول مازندرانی را برای بچه ها و نوه های خود روایت می کردند.
وی می افزاید: مردم کجور در این شب که آن را شب چله نیز می نامند معتقدند باید چهل نوع خوراکی برای خوردن آماده نمایند تا بلندای شب یلدا را با آن همراه با شادی سپری نمایند که این امر به صورت نمادین و با تهیه غذاها و تنقلات محلی در کجور انجام می گیرد که در کنار آن فانوس به عنوان نماد روشنایی و خوشبختی تا شب یلدای سال بعد روشن می گردد. مردم کجور در گذشته با شکستن 10 عدد گردو خوش اقبالی یا بد اقبالی افراد را در آن می دانستند بگونه ای که اگر گردوی شکسته شده به نام فردی سالم بود وی سالی خوش شانس در پیش دارد و در غیر آن بد شانسی گریبانگیر او خواهد شد.
این نویسنده غرب مازندران میگوید: یکی دیگر از رسومات این شب، پختن نانی خوش طعم معروف به نازکه نون به وسیله کدبانوها بود که این نان با آرد و مقداری دمبه گوسفند و یا چربی بز و زردچوبه و خرده های گردو تهیه می شد که بسیار خوش طعم بود و هواخواهان زیادی در بین خانواده ها داشت.
از دیگر غذاها و تنقلات این شب میتوان به سیب زمینی طبخ شده در زیر آتش خاکستر اشاره نمود که محبوبیت زیادی داشت.
توپا ابراهیمی در ادامه گفت و گوی خود درباره بعضی رسوم در کلارستاق میگوید: شب یلدا در این منطقه به دلیل ییلاق و قشلاقی که می کردند چندان ظهور و نمود نداشت، زیرا با بارش باران برف راهها بسته می شد و رفت و آمد را با سختی روبرو می کرد.
وی می افزاید: در بعضی روستاهای کلارستاق به دلیل هم زمانی با زایمان احشام و تامین علوفه، چندان یلدا یا همان شب چله را نمی شناختند. بر این اساس، شب چله در این منطقه مهجور ماند.
منبع: همگردی